من از اغراض نفسانی آزادم، اینک گواهی و شهادت شخص آزاده را بشنو، زیرا گواهی بندگان به اندازهْ جو نمیارزد و مسموع نیست. در مذهب حنفی، شاهد در محکمهْ قضا نباید بنده و مملوک کسی باشد. البته در فقه امامیه شهادت مملوک و آزاد هر دو پذیرفتنی است. بنابراین، کلام مولانا بر مبنای فقه حنفی است که اگر هزاران بنده گواهی دهند، در شریعت به اندازه کاهی ارزش ندارد و مورد قبول نیست.
مولانا بردگی دیگری را مطرح میکند: کسانی که بندهْ شهوتاند از بندگانی که آنها را به اسارت میگیرند و به این و آن میفروشند، بدترند، زیرا بندهْ شهوت، از شهوت خود چنان پیروی میکند که ممکن نیست مخالف آن قدمی بردارد یا سخنی بگوید. به عبارتی، زنجیر نفس و هوی، بسی دشوارتر از زنجیر و بند جسمانی است. اگر جواجهای به بردهْ خود بگوید: تو آزادی، از نظر شرعی با همین لفظ آزاد میشود، اما بندهْ شهوت در لذّت و شیرینی زندگی میکند تا هنگامی که به تلخی میمیرد. تنها راه نجات بنده شهوت، فضل خداوند و لطف خاص الهی است که میتواند او را از این بند رقیت برهاند. او خود را به چاهی افکنده که نمیشود عمق آن را تعیین کرد و بندهْ شهوت را قضای حق یا ستم کسی در این چاه هولناک نیفکنده است. گناه از خود اوست. نمیتوانم راهی برای نجات انسان های شهوت پرست پیدا کنم، زیرا چاه آنها «خود» آنها هستند. اگر گوش دل باز باشد، ادامهْ این سخن جگرها را از غصّه پرخون میکند؛ جگرها که هیچ، حتی سنگهای خارا نیز پُرخون میشود. اگر میبینی که جگرها پارهپاره نشد، نه از سختی است، بلکه ما غافل از حق و سرگرم زندگی اینجهانی هستیم و بخت با ما یار نیست که حقیقت را دریابیم. این جگرها روزی پُر از غصه میشود که دیگر فرصتها از دست رفته و ندامتها سودی ندارد.
شهوت و غرض مانند غول بیابان، انسان های اسیر شهوت را از راه به در میبرد. ودر پایان اینکه پیامبر(ص) گواه و بشارتدهنده و انذارکننده بوده است و مأمور هدایت انسانها شد، برای این است که او از زنجیرگران هوی و هوس کاملاً آزاد بود. مضمون این سخن اشاره دارد به آیهْ: «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً- » ما فرستادیم تو را گواه و مژده دهنده و بیم دهنده»[1]
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |